آیا پای اوباما در باتلاق جنگ افغانستان فروخواهد رفت ؟
نوشته ی : اسماعیل فروغی نوشته ی : اسماعیل فروغی

  حد ود  هشت  سال  پیش  ـــ  آنگا هییکه  جورج  والتر بوش  رییس  جمهو ر پیشین امریکا بهانه ی هجوم به افغا نستا ن و بیرون راند ن گروه طا لبان را از شهر کابل ،  بدست آورد ؛ شاید رییس جمهور کنونی امریکا  آقای بارک اوباما نیز ، به آن سخنرانی تاریخی جورج بوش پس از وقوع یازدهم سپتامبر ، کفی طولانی زده باشد که طی آن  وی ، جنگ خونین و بی امانی را علیه گروههای  بنیادگرای طالبان و القاعده اعلام نمود و آنرا به جنگهای صلیبی همانند دانست .  زیرا آن حادثه ی وحشتبار، تمام مرد م جهان و به ویژه امریکا ییان ( بشمول  جمهوریخواها ن  و   دموکراتان ) را که پس از جنگ ویتنام، تلفاتی به آن گسترده گی ،  نداده بودند ، بشدت تکان داد ه  و احساسات همه ، از جمله آقای اوباما را بر انگیخته بود .

        در آن زمان اکثریت قریب به اتفا ق امریکاییان ، ( زیر تأثیر احساسات وطنخواهانه   بود یا خودبزرگ بینی خاص امریکایی شان ، و یا انتقامجویی  سنجیده نا شده ) ؛ جورج بوش را تشویق نمود ند تا هرچه زودتر و به هر وسیله ی ممکن ، بساط طالبان و القاعده را از روی زمین برچیده و آنانرا به گودال تاریخ بسپارند .

   جورج بوش  که کرکتر مناسبی برای اعما ل سیاستهای توسعه طلبانه ی امریکا بود ، با استفاده از شکل گیری افکارعامه به سود جنگ و با یکه تازی بی مانند ، بزودی در افغانستان و در عراق ، دو جبهه ی بزرگ و خطرناک جنگ را یکی پی دیگری با ز نمود . او  بی آنکه دلایل قانع کننده یی به ملت خود و جامعه ی جها نی ارا ئه داده باشد  وبی آنکه به عواقب مرگبار آن برای همه ، بخصوص مردمان افغانستان و عراق ، اندیشیده باشد ؛ با سوء استفاده از احساسات جها نی و با زور و کله شخی ،   به هردو کشور لشکر کشید  و جویهای خون را ، هم در افغانستان و هم در عراق ، به جریان انداخت  که تا هنوز در هر دو کشور ، با همان شدت در جریان است .

       اکنون که هشت سال از هجوم امریکا به افغانستان  و ایجاد  دولت نا موفق  در این کشور میگذرد ، جا نشین جورج والتر بوش آقای بارک اوبا ما نیز در ماهیت هما ن  سیاستی را دنبال مینماید که رییس جمهور قبلی دنبال مینمود . هرچند بارک اوباما  با  رد  سیاستهای تکروانه و خشن جورج بوش و پیش کشیدن شعا ر های گرم  وآتشین صلح بقدرت رسیده است ؛ اما آنگونه که واقعیتها گواهی میدهد ، او نیز همانند بوش مجری همان سیاستهای جنگ افروزانه و توسعه طلبانه ییست که استراتژیستا ن و سیاستگزاران امریکایی از قبل آنرا طراحی نموده اند . فقط کافیست به گزارش اخیر روزنامه ی تایمز چاپ لندن توجه نماییم که از شد ت  جنگ در منطقه ی ما ، در زمان قدرت رییس جمهور اوباما حکایت دارد .

        روزنامه ی تایمز در شما ره ی 31 اکتوبر خود گزارش داده است که :  با آمدن اوباما در قصر سفید ، تعداد حملات هوا پیما های بدون سرنشین امریکا  در افغانستان و پاکستان ، آنقدر افزایش یافته است که بیشتر از حملات  در دو دوره ی ریاست جمهوری جورج بوش  میباشد . امریکا فقط در زمان اقتدار رییس جمهور اوباما است که دارای 12000 فروند  طیاره یا هوا پیمای بدون پیلوت شده  و  تنها در یکسالی که گذشت مبلغ  1050  میلیارد  دالر  از مدرک فروش سلاح ، به چنگ آورده است .

       همچنان  افزایش سرسام آور و چندین برابر سربازان امریکایی در افغانستان ، طی دوران  کوتاه بقدرت رسیدن وی تا  68000  سرباز  ،  تشدید جنگ طی ماههای اخیر در اکثر ولایات افغانستان  ، و در نهایت ، زمینه سازی های ماهرانه برای گسترش دامنه ی جنگ و  ایجاد بهانه های موثر تر بخاطر اعزام چهل تا چهل وپنج هزار سرباز تازه نفس به افغانستان ؛ همه گواه بر آنست که  رییس جمهور اوبا  نیز پل پای جورج بوش را تعقیب مینما ید . البته تنها با این تفاوت که جورج بوش ، خودخواهانه و یکه تازانه میتاخت و او ماهرانه و سخنورانه  به پیش میتازد .  

       اما آیا بارک اوباما و سایر سیاستگزاران امریکایی ، این آتشی را که خود  و یاران شان افروخته اند ، بزودی خاموش خواهند کرد ؟  

       آیا درک وشناخت ناقص امریکاییان از افغانستان و منطقه ،  پای آنانرا در باتلاق دیگری همانند ویتنام ، فرو نخواهد برد  ؟

       حقیقت اینست که ، یاران اروپایی و جهانی ایالات متحده ی امریکا  که از سیاستهای تکروانه ی جورج بوش به تنگ آمده  ولی توانایی اظهار آنرا نداشتند ، اکنون با بی میلی تمام ، پروژه های توسعه طلبانه ی امریکاییان را همراهی مینمایند . آنان دیگر راضی نیستند ویا نمیتوانند، مردمان شانرا فریب داده ، فرزندان عزیز شانرا قربانی اغراض و اهداف توسعه طلبانه ی امریکاییان نمایند .   

هرچند رهبران نا تو و اتحاد یه ی اروپا ، اعضای شانرا از عواقب زیانبار سهمگیری ضعیف نطامی در جنگ افغانستان ترسانیده وآنانرا به اعزام سربازان بیشتر به افغانستان ، تشویق مینمایند؛ اما عده ی زیادی از کشور های اروپایی به این تقاضا ها و تشویق ها  ، نه تنها  اهمیتی قایل نشده و قصد اعزام سرباز اضافی را ندارند ؛ بلکه آرزو دارند هر چه زودتر سربازان موجوده ی شانرا نیز از افغانستان خارج نمایند .

       چنانچه اخیرا برلس کونی نخست وزیرایتالیا ، پس از کشته شدن گروهی از سربازان ایتالوی در حادثه ی انفجار ماین درافغانستان ،  با صرا حت اعلام داشت که ، ایتالیا  سربازان خود را که تعداد شان به  3000 تن میرسد  ، بزودی از افغانستان بیرون خواهد کشید .  و درست پس از وقوع این حادثه بود که روزنامه تایمز چاپ لندن فاش ساخت که ، ایتالیا با پرداخت حق ا لسکوت به طالبان ، آنانرا از حمله به نیرو های ایتالیایی بر حذر میدارد .

       همچنان چند روز پیش پارلمان کشور هالند با قاطعیت فیصله نمود که ، سربازان شانرا که تعداد شان به  1400 تن میرسد طی سال 2010 از افغانستان خارج خواهند نمود .    

   به همینگونه  در حالیکه کشور جاپان اعلام داشته است که پس از ماه جنوری سال 2010  در فعالیتهای جنگی افغانستان سهم نخواهد گرفت ، کشور کانادا که  2500 سرباز در افغانستان دارد واضح ساخته است که ، سربازانش را تا سال 2012 از افغانستان بیرون خواهد کشید .    

       به همینگونه است برخورد کشورهای دیگری چون دنمارک و استرالیا که هرکدام ضرب الاجلی برای خروج نیروهایشان از افغانستان تعین کرده اند  و یا با افکار عامه ی کشورهایشان به مجادله سختی مشغول میباشند . حتی افکار عامه ی کشور های امریکا و انگلستان که اکنون اکثریت خواهان بیرون کشیدن سربازان شان از افغانستان میباشند . 

   اینهمه کنشها و واکنشها درست زمانی صورت گرفته است که ، بارک اوباما ظاهرا  از چند هفته به اینسو ، مشغول رایزنی در مورد اعزام دهها هزار سرباز تازه نفس امریکایی به افغانستان  میباشد . او باید به درخواست فرماندهان ارشد نظامی اش ، جنرال استانلی مک کریستال و جنرال سر دیوید ریچاردز ، پاسخ مثبت ارائه کرده ، هرچه زودتر فیصله ی اعزام دهها هزار سرباز تازه دم  امریکایی را ( چه علنی چه مخفی ) صادر نماید .

      جنرال مک کریستال فرمانده عمومی قوای نظامی امریکا و ناتو در افغانستان و جنرال سر دیوید ریچاردز فرمانده کل پیمان اتلانتیک شمالی ( ناتو ) ، هردو با قاطعیت خواستار اعزام هزاران سربازاضافی به افغانستان شده و هشدار داده اند که : هرگاه هرچه زودتر این کار صورت نگیرد ، امریکا و ناتو در افغانستان به شکست مواجه خواهند شد .

      هرچند به مشکل میتوان به شکست امریکا و ناتو در برابر گروههای بنیاد گرایی که خود ایجاد کرده و تا هنوز قیضه های اصلی آنانرا خود در دست دارند ، باور کرد ؛ اما ناظران بین الملی به این باور اند که ، سیاستهای نا بخردانه و توسعه طلبانه ی امریکاییان در منطقه ، آگر از یکسو میتواند آتش جنگ را در افغانستان و منطقه شعله ور تر نگهدارد ، از جانبی هم میتواند   نتایج مرگبار و خوردکننده یی تا مرز شکست و ناکامی برای  خود آنان نیز در قبال داشته باشد .

         امریکاییان  ظا هرا  به بهانه ی مبارزه با تروریزم ،  پایگاههای نظامی شانرا در افغانستان ، مستحکم تر نموده و آرزو دارند هرچه زود تر به اهداف اصلی شان که نزدیکتر شدن به ذخایر سرشار آسیای میانه و قفقاز و به محاصره کشیدن ایران اسلامیست ؛ دست بیابند .

         آنان جنگ افغانستان را با این هدف عمده ی دیگر نیز شعله ور نگهمیدارند تا  بر پا بودن پیمان نظامی ناتو را  توجیه نمایند ـــ پیمانی را که بی اثری ، بی دسپلینی درونی و ناتوانی رزمی اش را در برابر گروه کوچک طالبان ، آگاهانه یا نا آگاهانه خود به نمایش گذاشته است . 

         همچنانکه آنان از بهانه سازیها یا بهتر است بنویسم هیولا سازیهای صدام حسین در عراق سود برده ، به ارزش هزاران ملیارد دالر سلاح ومهمات بالای اعراب ویهودیان ثروتمند فروختند ؛ به همینگونه است بهانه سازی یا هیولا سازی انرژی هسته یی ایران ، کوریای شمالی و مبارزه علیه تروریزم در افغانستان که ، هر کدام بمثابه ی گاو های شیری ای ، سود های کلانی به کیسه ی  امریکاییان سود جو و توسعه طلب  وشرکای اروپایی شان  میریزد .

         متکی به همین اهداف سودجویانه است که ،  آنان بی آنکه به حساسیت های منطقه و بیلانس قدرتهای مؤثر و سرنوشت ساز منطقه بیند یشند ، میخواهند مراکز بحران را  در بیخ گوش روسیه و چین انتقال دهند . واین همان اشتباه بزرگ استراتژیستان و سیاستگزاران امریکاییست که میتواند افغانستان پایگاه اصلی امریکاییان را به باتلاق تنگی برای همه ی آنان بویژه برای  رییس جمهور اوباما ، مبدل سازد . زیرا آنگونه که شواهد گواهی میدهد  ،  در نتیحه ی همین سیاستهای تحریک کننده ی امریکاست که چین و روسیه روزتا روز  با هم نزدیکتر شده ، کشور های منطقه و ایران را یاری میرسانند تا مانع دستیابی امریکاییان به اهداف توسعه طلبانه ی شان گردند .

         حضور توسعه طلبانه و دوامدار امریکا و ناتو ، در نزدیکی مرزهای روسیه و چین آنهم همراه با تحریکات و توطئه های آشکار در میان مردمان کشورهای منطقه ، بخودی خود سبب میشود تا کشورهای بزرگ و مؤثر منطقه ، راهکار های پیش گیرنده تر و خنثی کننده یی را در برابر امریکا و ناتو در پیش بگیرند . ودرست همین راهکار های پیش گیرنده است که امریکاییان را به دشواری های سخت و تاریخی روبرو خواهد کرد ــ دشواری هاییکه میتواند حتی درسهای تلخ ویتنام را دوباره تکرار نماید  .

این حضور دوامدار و سیاستهای نادرست تحریک کننده و توسعه طلبانه ی امریکا در منطقه ، فقط سبب ایجاد تنش ها و بحران ها ی  پیچیده  درمنطقه گردیده  و در نتیجه  صدمات مرگباری به همه ، ازجمله به  امریکاییان ، وارد خواهد آورد .

آنگونه که مشاهده میشود ، امریکاییان تا هنوز ، هر روز گرهی روی گره میگذارند و آرزو دارند منطقه ی ما را نیز به منطقه یی بحران زا مثل شرقمیانه مبدل ساخته و ازآن سود ها یی کلان ومداوم به چنگ بیاورند. اما آنگونه که حقایق و رخدادها گواهی میدهد ، بدلیل دخالتهای مؤثر و مستقیم قدرتهای منطقوی ، آمریکاییان نخواهند توانست به همه  آرزو های سودجویانه ی خویش نایل آیند . که البته این کار نیز به نوبه ی خود ،سبب ایجاد تنش ها و رویارویی های تازه در افغانستان و در منطقه شده ، خشم و خشونت و مرگ و ویرانی همچنان ادامه خواهد یافت .

          و سخن آخر اینکه :  هرگاه اامریکاییان و شخص رییس جمهور اوباما ، بحیث برندۀ  جایزه ی صلح نوبل ، از گذشته درس نگرفته ، مطابق همان شعار تغییر ی که بقدرتش رسا نده است ، به سیاستهای تکروانه و توسعه طلبانه ی امریکا ، بازنگری واقعی و صادقانه ننماید ؛ آتش جنگ در افغانستان و در منطقه شعله ور تر خواهد شد و این آتش بدامن آتش افروزان نیز سرایت خواهد کرد . به این معنی که افغانستان به باتلاقی تبدیل شده، پای ایشان درین باتلاق گیر خواهد ماند.    


November 4th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات